ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت: یه لیوان شیر هم بخور
😦😦😦
من که به کل تعجب کرده بودم که چی شده به فکر منه🤔
پرسیدم چرا؟؟؟


گفت: تاریخش تا امشبه😐😂